سال ۱۹۶۷. گدار در اوج خلاقیت خویش. پس از عبور از یک دوران خلاقه با همکاری آنا کارینا این بار آفرینش اثری رقم می خورد که به باور بسیاری از منتقدین نه تنها از فیلمهای بر گزیده ی گدار بلکه از شاهکارهای تاریخ سینماست.اثری که در آن اتفاق خاصی نمی افتد و بیان زندگی روزمره ی خانواده کارگری ست که در حومه ی شهر پاریس در حال مرفه شدن است.دو سه چیزی که از او میدانم فیلمیست در باره ی سرمایه داری، مصرف گرایی، و تبدیل شدن بدن زنان به کالای تجاری و قابل مصرف. فیلم نمایشگر آن است که چگونه سرمایه داری و مصرف گرایی دنیای مدرن به از هم فرو پاشیدن ارزشهای اخلاقی می انجامند.گدار در حالیکه از بیان روایت در چهار چوب سنت سینمایی پرهیز میکند فیلمی ارائه میدهد که بی شباهت به یک مقاله پژوهشی برای اثبات انگاره های خویش نیست.فیلم در دفاع از اندیشه های چپ و تمایلات مارکسیستی گدار است. شگرد فاصله گذاری برشت اینجا نیز خودنمایی میکند و درحالیکه فیلم نخبه گراست به واقعیتهای رویدادهای روزمره زندگی وفا دار میماند. فیلم گدار در حالی به پایان میرسد که طبیعی بودن این نابهنجاریهای اجتماعی تکان دهنده و غیر قابل قبول است و فرهنگ سرمایه داری چنان هیولایی در حال بلعیدن زندگی های انسانی ست.
مراد صادقی
No comments:
Post a Comment