Monday, 10 November 2025

چهار صد ضربه(۱۹۵۹)

 فرانسوا تروفو.به گفته ی ویم وندرس در پایان فیلم بالهای اشتیاق(۱۹۸۷)  تروفو فرشته ای بود در میان ما. او که برای سینما می‌زیست حجمی از کارها را در پشت سر خویش باقی گذاشت که نیاز به بازبینی و تحلیل بسیار دارد. علاقه اش به آندره بازن، ژان رنوار، آلفرد هیچکاک و دیگر استادان سینما ما را بر آن می دارد که تاثیرات این استادان را در فیلمهای تروفو جستجو کنیم و مهمتر از همه فیلم چهار صد ضربه که گونه ای زندگینامه ی خود نوشته ی تروفوست سرشار از مولفه های تعریف کننده موج نوی فرانسه ست :استفاده از فضاهای باز و واقعی، فیلمبرداری در نور طبیعی، به کار بردن بازیگران  غیر حرفه ای. در فیلم تمامی واحد‌های کوچک اجتماعی نظیر خانواده،مدرسه، نیروی پلیس مورد نقد قرار میگیرند.واقعیت گرایی فیلم و کار با بچه ها که از توانایی های تروفوست و مهمتر از همه عشق به سینما که در فیلم به آن پرداخته شده است به فیلم ارزشی اساسی می‌بخشند.میل به آزادی و گریز از فضاهایی که اسارت با خود به همراه می آورند از دغدغه های خلاقانه تروفوست.  برداشت بلند سکانس پایانی ادای دینی ست به اندیشه های آندره بازن در باره ی واقعیت‌گرایی در سینما  و واقعی بودن برداشت بلند نسبت به تدوین دیالکتیکی.در سکانس پایانی در حالیکه میل به گریز از این بنیان‌های اجتماعی وجود دارد  گریزگاهی وجود ندارد و شخصیت نو جوان داستان در کادر ثابت نهایی فیلم گناهکاری ست به دیده ی اجتماع که می بایست تحت نظر باشد. تروفو فیلم خویش را به مانند گدار با نقد سیاسی و اجتماعی به پایان می برد و به ما به عنوان مخاطب یاد آوری میکند که همه ی ما قربانیان این نگاه اجتماعی هستیم و جایی برای گریختن از آن وجود ندارد.

مراد صادقی

No comments:

Post a Comment